مراقبت‌های بی‌جا!

ساختار:
تاریخ انتشار:
۲۶ مهر ۱۴۰۰
بازدید:
1158 نفر
طبقه‌بندی:
موضوع:
مدت زمان:
6 دقیقه
مرجع:
طاها دولت آبادی
مهرماه 1400

حتما تا به حال شنیده‌اید که در رفتار و کارهایمان نباید دچار افراط و تفریط شویم. تربیت فرزند هم یکی از مسائل مهمی است که احتمال دارد آلوده به افراط و تفریط شود. یعنی والدین نسبت به فرزندان خود یا بی تفاوت باشند و هر اقدام و کاری که فرزندشان کند، واکنش خاصی نشان ندهند و یا آنقدر نسبت به رفتارهای فرزندشان حساسیت داشته باشند که حتی نگذارند یک لیوان آب بدون اجازه آنها بنوشد! کمابیش درباره بی تفاوتی والدین نسبت به فرزندان صحبت های گوناگونی شده و هشدارهای لازم در این زمینه داده شده است. اما موضوع وسواس تربیتی و نگرانی بیش از حد برخی والدین درباره فرزندان خود، کمتر مورد بحث قرار گرفته است.

گاهی اوقات والدین به فرزند خود اجازه نمی‌دهند هیچ گاه بدون حضور آن‌ها به بیرون برود چرا که می‌ترسند اتفاق ناخوشایندی برای فرزندشان بیفتد. و یا برخی والدین در مواجهه با فعالیت‌های پرانرژی فرزندشان، احساس نگرانی می‌کنند که نکند او بیش­ فعال است و به دنبال دکتر می‌گردند. همچنین برخی والدین دائم نگران فرزند خود هستند و تمایل دارند تمام کارهای فرزند را مو به مو بررسی کنند و مدام زیر ذره بین، مورد دقت قرار دهند.

سوالی که پیش می‌آید این است که آیا دقت نظرهای این چنینی لازم است؟ بنظر شما نظارت بیش از حد و حساسیت های افراط گونه در مسائل تربیتی چه آسیب‌هایی به همراه دارد؟

بیایید فکر کنیم در یک خانواده، والدین بیش از اندازه نگرانی‌های تربیتی دارند و دائما فرزند خود را زیر نظر دارند که نکند کار اشتباهی انجام دهد، دائم با مشاور در ارتباط هستند و دائم سعی در محدود کردن فرزند خود دارند. در چنین شرایطی برای فرزند چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟!

 

  • این فنر یک روز دَر می رود!

فرض کنیم پدر و مادر شبانه روز مراقب فرزند خود هستند و حتی نمی‌گذارند کوچک ترین کار اشتباهی انجام دهد. مدام با فردی مثل دکتر و یا مشاور رفتارهای او را در میان می‌گذارند و آرام و قرار ندارند. این والدین اگر دید بلند مدت داشته باشند حتما باید بدانند با بالا رفتن سن فرزند، نظارت به معنای دقیق آن، کمتر و کمتر می‌شود. ممکن است والدین با اعمال محدودیت‌های زیاد، حتی تا پایان دوران دانش آموزی نگذارند فرزندشان کوچک‌ترین کار دلبخواهش را انجام دهد، ولی بالاخره این فرزند روز به روز بیشتر وارد جامعه می‌شود و از یک جایی به بعد دیگر نمی‌توان محدودیت‌های بی حد و مرز را اعمال کرد. در چنین شرایطی است که فنر محدودیت‌های بیش از حد و نظارت‌های سفت و محکم در مسائل تربیتی، روزی دَر می‌رود و بعید نیست فرزند چنین خانواده‌ای از آن طرف بوم بیفتد! پس فکر نکنیم همیشه می‌توانیم فرزندان را با محدودیت‌های بی‌جا و مراقبت‌های فوق العاده کنترل کنیم. به جای مسدود کردن راه‌های اشتباه برای فرزند آن هم بدون در جریان گذاشتن خود او، به او مسیر سد کردن موقعیت های خطرآفرین را یاد بدهیم. البته بدیهی است این نکته در سنین متفاوت، مختلف است. بله؛ در سنین خردسالی و سنینی که کودک خودش مطلقا نمی‌فهمد چه چیزی برایش خوب و چه چیزی مضر است، باید با چشم پوشی از برخی ملاحظات، وارد میدان عمل شد. اما کم کم که فرزند متوجه خیر و صلاح خود گشت، دیگر وقت یاد دادن ماهی گیری است نه ماهی دادن دست فرزند!

 

  • نابود کننده خلاقیت فرزند!

مدرسین دروه‌های پرورش تفکر خلاق، در مبحث ویژگی‌های افراد خلاق به عامل “اهل تجربه و ریسک‌پذیری” اشاره می‌کنند. فردی که مدام ترس از تحقیر شدن داشته باشد و یا دائما نگران این باشد که نکند کار او به سرانجام خوبی نرسد، تلاشی برای کسب تجربه و نهایتا خلاقیت نمی‌کند. والدینی که بیش از اندازه دلواپس فرزندان خود هستند و به هر طریقی سعی در کنترل فرزند خود دارند، باید بدانند ناخودآگاه شرایطی را ایجاد می‌کنند که فرزندانشان دیگر به سمت خلاقیت نخواهند رفت زیرا می‌دانند آزادی عمل ندارند. نگرانی‌های بی مورد گاهی اوقات خلاقیت فرزندان را کور می‌کند.

 

  • حساسیت زیاد؛ عاملی برای پنهان کاری!

به این نکته هم باید توجه کنیم که وقتی فرزند متوجه دقت نظر عجیب و غریب والدین می‌شود و مثلا می‌بیند که والدین پی در پی سعی درکنترل رفتارهای او به هر نحوی دارند، یک نوع ترس درونی نسبت به والدین پیدا می‌کند، حتی اگر واقعا قصد و نیت والدین این نباشد. در چنین شرایطی فرزند رو به پنهان کاری می‌آورد. اگر قرار است تجربه ای کسب کند ترجیح می‌دهد به دور از چشمان والدین انجام دهد تا مبادا والدین خود را نگران کند و یا مورد سرزنش قرار گیرد. حواسمان باشد چنین رفتارهایی صمیمیت خانواده را گاهی از بین می برد.

 

  • حرف آخر؛ تربیت فرزند همانند پرورش گل است.

در کتاب تربیت دینی کودک جمله جالبی ذکر شده است: “تربیت فرزند مثل پرورش گل است. گل را آب می‌دهند و در نور می‌گذارند و همه زمینه‌ها را برای شکفتن آن فراهم می‌کنند تا خودش باز شود. اگر انسان بخواهد با دستش به باز شدن گل کمک کند و به آن شکوفایی مصنوعی بدهد، آن‌ را خراب می کند.” ما باید دقت کنیم حساسیت‌های تربیتی و نظارت های بیش از اندازه و نگرانی‌های بی جا، ممکن است مسیر تربیت را منحرف کند و نتیجه عکس دهد.

برگردیم به اول صحبت مان؛ گفتیم نه افراط و نه تفریط. بعد از گفتن چنین مطالبی، منظور این نیست که بگذاریم فرزندمان هر کاری که دوست دارد انجام دهد و ما هم هیچگونه دخالتی نداشته باشیم. و از آن طرف هم نباید به گونه ای رفتار کنیم که فرزند حق هیچگونه فعالیتی بدون کسب اجازه ما را نداشته باشد و یا ما به عنوان والدین مدام در اضطراب باشیم که نکند فرزندمان فلان کار را انجام دهد و فلان طور شود و دائما به دنبال یک مشاور بگردیم. گاهی اوقات بسیاری از رفتارها به مرور زمان حل خواهند شد و نباید زیاد با آن‌ها درگیر شد. کافی است کمی صبر داشته باشیم و تعادل را فراموش نکنیم. اگر بیش از حد متعارف بخواهیم روی مسائل تربیتی حساس شویم، دچار افراط شده‌ایم که به بخش کوچکی از آسیب‌های آن اشاره شد. در پایان باز هم این نکته از کتاب تربیت کودک را مرور کنیم که “محبت مانند آبی است که به گیاه می‌رسد؛ اگر نباشد گیاه می‌خشکد و اگر بیش از حد شود ریشه گیاه می‌گندد و خراب می‌شود و گیاه می‌خشکد.”

اشتراک گذاری:
لینک کوتاه:
لوگوی مرکز یادگیری میم
عنوان مقاله: مراقبت‌های بی‌جا!
لینک مقاله: https://mimttc.ir/?p=2248
عضویت در خبرنامه مرکز یادگیری میم
برای دریافت جدیدترین محتوای آموزشی و اطلاع از دوره‌های آموزشی می‌توانید در خبرنامه مرکز یادگیری میم عضو شوید.