یادگیری مشارکتی چیست؟ (۱)

یادگیری مشارکتی مستلزم همکاری گروه فراگیران با یکدیگر است. این روش از چند جهت برای یادگیرنده مفید است. نیرو و حمایت مثبتی برای یادگرفتن مهارتها و مطالب درسی میان افراد ایجاد میکند، مهارتهای لازم برای کار در گروههای کوچک و همچنین مهارتهای میان فردی را پرورش میدهد، مسئولیت پذیری و پاسخگویی فردی را تشویق میکند و بستر لازم برای یادگیری و تمرین مهارتهای اجتماعی را فراهم میکند. توانایی انجام فعالیت مشارکتی، مهارتی بسیار مهم است که معمولا در فرآیند آموزش رسمینادیده گرفته میشود. این مقاله به شرح خلاصهی مؤلفههای اساسی یادگیری مشارکتی میپردازد و راهکارهایی دربارهی نحوهی مطرح کردن فعالیتهای مبتنی بر این نوع یادگیری در کلاس درس ارائه میدهد.
چرا یادگیری مشارکتی مهم است؟
روشهای مرسوم یادگیری، اغلب بسیار منفعلانه است. از افراد انتظار میرود که سر جایشان بنشینند، گوش کنند، یاد بگیرند و به خاطر بسپارند. اما یادگیری مشارکتی با خلق فضایی که در آن آموزش و یادگیری میان خود فراگیران اتفاق میافتد، آنها را به طور فعال در فرآیند یادگیری مشارکت میدهد؛ به طوری که همهی اعضا برای مشارکت در رسیدن گروه به اهداف تعیین شده، تحت فشار مثبت قرار میگیرند. به علاوه در این روش قرار است همهی اعضا به اهداف معين برسند و برای تحقق این هدف از همه حمایت میشود. تجربه ی یادگیری مشارکتی در یک نظام آموزشی که معمولا فردگرایی و تکروی را ترویج میکند، این درک را به وجود میآورد که برای رسیدن به موفقیت باید با دیگران در ارتباط بود و به آنها اعتماد کرد. این احساس وابستگی متقابل برای عملکرد موفق و رضایت بخش در جهان آدم بزرگها حیاتی است. و در نهایت؛ یکی از با ارزشترین کارکردهای یادگیری مشارکتی آموزش مهارتهای میان فردی و اجتماعی است. گروههای مشارکتی، به ویژه در کار با افرادی که مشکلات رفتاری دارند، فضایی امن و صمیمی به وجود میآورد که در آن، دیگر اعضای گروه، مهارتهای اجتماعی را شکل میدهند. در واقع یک گروه مشارکتی جایی است که فراگیران میتوانند در آن مهارتهای جدید را تمرین کنند.
چه مهارتهایی برای موفقیت یادگیری مشارکتی لازم است؟
ایجاد «احساس وابستگی متقابل مثبت» برای موفقیت یادگیری مشارکتی لازم است. وابستگی متقابل مثبت یعنی احساس اینکه مشارکت و همیاری هریک از اعضای گروه، با ارزش است و دستیابی به هدف گروه، بدون مشارکت هر کدام از اعضا اگر غیرممکن نباشد، بسیار سخت است.
جانسون در سال ۱۹۹۱ مهارتهایی را که باید در گروههای مشارکتی به افراد آموخت و فرصت تمرین آنها را فراهم کرد، به این ترتیب فهرست میکنند:
هدف گذاری:
اولین قدم برای خلق فضای وابستگی متقابل مثبت، تعیین اهداف مشترکی است که دستیابی به آنها تنها در صورت مشارکت همه ی اعضا ممکن میشود. هدف باید طوری طراحی شود که تمام اعضای گروه در قبال یادگیری مطالب و یادگیری دیگر اعضا احساس مسئولیت کنند.
مهارتهای رهبری:
سه مهارت کلی برای رهبری و پیشبرد یادگیری مشارکتی لازم است؛
۱ – جهت دهی؛ مهارتهایی چون توانایی بازنگری در دستورالعملها، هشدار دربارهی محدودیتهای زمانی، و پیشنهاد راهکارهایی برای پیشبرد مؤثر وظایف را شامل میشود.
۲- خلاصه کردن؛ به معنی مرور موضوعاتی که در گروه خوانده شده یا دربارهی آنها بحث شده است، به نحوی که همه اعضای گروه در جریان قرار بگیرند.
٣- خلق گزینههای پاسخ به مسأله؛ به این معنا که گزینههای متعددی ارائه شود تا گروه بتواند از بین آنها بهترین را انتخاب کند.
افراد چگونه مهارتهای مشارکتی را یاد میگیرند؟
مهارتهای مشارکتی معمولا در مدرسه فراگرفته نمیشوند. نظام آموزشی، از نخستین مراحل تعلیم و تربیت در کودکستان، به جای تأكید بر وابستگی متقابل و مشارکت، بر تکروی و رقابت متمرکز است. در نتیجه نمیتوان از فراگیران انتظار داشت که بلافاصله در گروههای یادگیری مشارکتی موفق شوند باید اول مهارتهای لازم را به آنها آموخت.
این مهارتها ابتدا از طریق توضیح روشها آموزش داده میشوند. ابتدا هر مهارت، هدف آن، و اهمیت آن برای افراد توضیح داده میشود، سپس هرکدام را به طور عملی تجربه میکنند تا بتوانند از آن الگو بگیرند. بهتر است هم اجرای مؤثر مهارتها به فراگیران نشان داده شود، هم اجرای غیر مؤثر آنها؛ سپس درباره تفاوتهای آنها و اینکه کدام کارآمدتر است بحث و گفتوگو شود. بعد از آن به افراد فرصت بدهیم که نقشهای تعیین شده را تمرین و اجرا کنند.
چه مشکلهای رفتاری در گروههای مشارکتی ممکن است بروز پیدا کند؟
دیشان و الیری (۱۹۸۴) روشهای مواجهه با چهار مشکل رفتاری شایع را که معمولا بیشتر از دیگر مشکلات در گروههای یادگیری مشارکتی بروز میکنند . به خصوص وقتی فراگیران در حال آموزش نحوهی همکاری و مشارکت در گروه هستند. توضیح داده اند. این مشکلها عبارتند از:
مشارکت گریزی منفعل: مشارکت گریزی منفعل وضعیت فردی را توصیف میکند که از گروه کناره میگیرد، به کار گروهی توجه نمیکند، سکوت میکند یا خیلی کم حرف میزند، وظیفههایی را که در گروه به او محول شده است انجام نمیدهد و رفتارهایی از این دست دارد.
مشارکت گریزی فعال: در این حالت فراگیر در گروه فعال است، حرف میزند و در همهی کارها مشارکت دارد، مگر کار اصلی گروه؛ ممکن است گروه را ترک کند، به عمد پاسخهای نادرست بدهد یا از همکاری با یکی از اعضای گروه امتناع کند.
ریاست طلبی و کنترل گری: در این حالت با فراگیری مواجه میشوید که احساس ریاست میکند، اجازه نمیدهد بقیه اعضا کار کنند، به آنها دستور میدهد، همهی کارها را خودش انجام میدهد و بدون مشورت با دیگران و لحاظ کردن نظر آنها تصمیم میگیرد.