یکی از مشکلاتی که والدین با آن روبرو هستند، توضیح اخبار تلخ برای فرزندانشان است. چه مرگ ماهی در تنگ باشد و چه سختتر از آن، مثل فوت یکی از اعضای خانواده… خردسالان برای مقابله با این حوادث به کمک ما نیاز دارند.
کرونا سال تحصیلی 98-99 را به یک سال تبدیل کرده است که هرگز فراموش نخواهیم کرد. بدون اطلاع قبلی و آمادگی ، معلمان مجبور شدند به تدریس آنلاین بپردازند. اما برنامه ریزی برای ترکیبی از آموزش از راه دور و آموزش حضوری به معلمان کمک میکند تا آمادگی لازم را برای سال آینده داشته باشند.
کودکان، با توجه به دنیای حساس و لطیف خود، و اهمیت رشد و تربیتشان، ابزارهای منحصر به فردی را جهت برقراری ارتباط نیاز دارند. زبان ارتباط با کودک، باید دنیایی رنگارنگ باشد مناسب طبع او.
ما از پيامهای رسانهای به حدی اشباع شدهايم كه دانشمندان علوم ارتباطات مسئله امروز بشر را نه دسترسی به اطلاعات، بلکه «انفجــار اطلاعات» می دانند. در چنين شــرايطی، از ضرورت مديريت هوشمندانه رســانهها و مهارت انتخاب و گزينش¬گری مخاطب در برابر پيامهای رسانهای سخن گفته و اصطلاحی به نام «رژيم مصرف» صحبت شده است.
ما به عنوان یک معلم، دقیقا به همان روشی تدریس میکنیم معلمهایمان سالها قبل با آن تدریس میکردند! وقتی نتیجه نگرفتنِ روشهای قدیمی را میبینیم چرا تغییر رویه نمیدهیم؟! چرا تجربهی موفق یکی دو مدرسهای که با طرحی نو، نگاه جدیدی به مقولهی آموزش و پرورش داشتهاند، برای دیگران بازگو نمیشود؟!
شاید کلاسهایی، در قالب همان دانشآموز حواس پرت بودهایم که همزمان با تلاشهای دبیر خود، در عالم فکرمان قهرمان مسابقات جهانی ورزش یا رئیس جمهور کشوری خیالی شده بودیم. دانشآموزان روزهای قدیمیتر نیز همین خاطرات را احتمالا در ذهن دارند. اما این سوال وجود دارد که ادامهی این شکل از آموزش همچنان مفید خواهد بود؟
وقتی شما همهکارهای اساسی او را برایش انجام میدهید، نمیتوان اسم این کار را توجه کردن و دوست داشتن گذاشت. درواقع کودکان میتوانند بدون کمک، به یادگیری بپردازند اما اگر آزادی لازم را به کودکان ندهیم، این یادگیری نمیتواند رخ دهد و حتی کودک وظایف اولیه خود را نیز نمیآموزد.
نقشه کشیدن از کلاسی که در سال گذشته است، به دانشآموزان اجازه میدهد تا آنچه را که در کلاس شما آموختهاند را ببینند و این حتماً یک منبع الهامی عالی برای کلاس آینده شماست.
به بچهها فرصت اظهارنظر بدهید! بگذارید یک حرف پرت بزنند، استدلال غلط بکنند، نتیجهی غلط هم بگیرند و حتی تا جایی که خسارت شکننده ای ندارد دنبال این نتیجه غلط بروند و خودش یک تجربه به دست بیاورد. تجربههای تلخی که بچهها خودشان با حق انتخاب به دست میآورند از هر نصیحتی کارسازتر است.