والدین با اقتدار با محبت
تصور کنید فرزندان شما تصمیم گرفتهاند بعد از انجام تکالیف مدرسه، در خانهی آپارتمانیتان فوتبال بازی کنند؛ در حالی که همسایهی طبقهی پایینی تازه از شبکاری آمده و مشغول استراحت است. در این شرایط عکسالعمل شما چیست؟
به زور آنها را مجبور میکنید تا تصمیمشان را تغییر دهند؟ لازم باشد فریاد میکشید و یک سیلی هم تقدیمشان میکنید؟ یا بدون توجه به آسایش دیگران، اجازه میدهید بازی کنند و لذت ببرند؟ یا اینکه بدون داد و فریاد، با احترام ولی محکم، فوتبال بازی کردن را ممنوع میکنید؟ باید باور کنیم که تعاملات عادی و روزانهی ما با فرزندانمان، خلقیات آینده آنها را میسازد. بنابراین برخورد ما با انواع رفتارها، خواستهها و اشتباهات آنها، رفتارهای فردای فرزندانمان را تعیین میکند.
- خانه رئیس میخواهد!
عدهای از والدین معتقدند که باید به بچه سهل گرفت. آنها بیشتر اوقات به شکل افراطی باگذشت هستند. بیشتر وقتها میبخشند و تصورشان این است که: «بچهها همیشه بچه هستند.» نکته مهم در این روش تربیت، این است که قوانین مشخص، محکم و قابل اجرایی وجود ندارد. فرزندان بهراحتی میتوانند از اجرای قوانین شانه خالی کنند. در حالی که با عواقب کار خود روبهرو نمیشوند. والدین آسانگیر بیشتر از اینکه والد باشند، یک دوست هستند. گویا چند رفیق با هم زندگی میکنند و این خانه مدیر ندارد. درواقع والدین با این سیاست رفتاری، محبت افراطی نثار کودک میکند و توقع بسیار پایینی از او دارند. فرزندان این دست خانوادهها، لوس، از خود راضی، زود رنج، راحتطلب و بسیار شکننده بار میآیند. آنها به قوانین احترام نمیگذارند و خودکنترلی ندارند.
- اینجا میدان جنگ نیست!
در کنار خانوادههایی که صلابت و اقتدار خود را در مدیریت خانه از دست دادهاند؛ عدهای دیگر از والدین، بهشدت مراقب اقتدار مدیریتی خود هستند. آنها معتقدند که نباید به بچه رو داد، زیرا پررو و لوس میشود. تمام کنشهای خانوادگی باید دارای قانون باشد و بچهها نیز باید به آنها پایبند باشند، در غیر اینصورت تنبیه میشوند. برای مثال، بچه در هر سنی که باشد باید بداند فوتبال در خانه ممنوع است و مهم نیست که او فقط دو سال دارد. برای تفهیم این قانون اگر لازم باشد کتک خوردن نیز راهحل خوبی است. در این خانواده بچهها ترسو، مضطرب و پراسترس بزرگ میشوند. در حالی که اعتماد بهنفس خوبی هم ندارند. لجبازي، عيبجويي، سرزنش، فريادزدن، تنبیهکردن، بددهني و مشاجره از ابزارهای تربیت این دسته از والدین است. این شیوهی تربیتی آثار سوئی بر سلامت روان بچهها باقی میگذارد. در این روش تربیتی بُعد اقتدار بسیار بالا و بُعد محبت بسیار پائین است.
- والدینِ بااقتدارِ بامحبت
در این میان، بعضی از والدین در عین محبت به فرزندان، بااقتدار نیز هستند. اقتدار و محبت دو بال تربیت کودک است. اقتدار به معنای خشونت و زورگویی نیست، بلکه به معنای «ثبات در رأی و عمل» است. اینگونه والدین به آزادی اراده و انضباط تأکید میکنند، رابطه کلامی و تبادل را تشویق میکنند و وقتی که از اقتدار خود به عنوان والدین استفاده و کودک را از چیزی منع میکنند یا از او انتظاراتی دارند، برایش دلیل میآورند. رفتار آنها در قبال قانونشکنیها، بسته به سن فرزندان متفاوت خواهد بود؛ اما
- بی حرمتی، عصبانیت و توهین ممنوع است.
- درعین اعمال قوانین، در موارد استثنا، انعطاف نیز وجود دارد.
فرزندانی که در این خانوادهها رشد میکنند، اغلب افراد مستقل، با اعتماد بهنفس و دارای قدرت منطق و استدلال هستند. به علاوه آنها یاد گرفتهاند که باید برخی خواستهها را بنا به دلایلی به تأخیر انداخت. این دست از بچهها میدانند که محبت والدینشان تمام نشدنی است. در حالی که آنها بسیار در اجرای قوانین جدی هستند اما بهشدت به فرزندان خود محبت دارند.
- برای تعیین مرز محبت و اقتدار در رفتارهایتان به نکات زیر توجه کنید:
- قوانین واضح و مشخص داشته باشید: ابهام در قوانین موجب اختلال در اجرای آن میشود. برای مثال بهجای اینکه بگویید: بچهی خوب، شب زود میخوابد، بهتر است بگویید بچهی خوب شب ساعت 9 و بعد از مسواک زدن میخوابد. در صورت امکان، هنگام وضع قوانین، نظر و رأی بچهها را تأثیر بدهید.
- ثبات رأی داشته باشید: هر چقدر هم بچهها اصرار، گریه و بدخلقی داشته باشند، با خونسردی و متانت روی حرفتان بمانید.
- همزمان مهربان و قاطع باشید: والدین در شرایط سخت از کوره در میروند، عصبانی شده و مدیریت اوضاع را از دست میدهند. قاطع بودن نیاز به خشونت ندارد و لازم نیست فریاد بکشید. جدیت مسئله را به دور از شوخی، با لحن کلامتان نشان بدهید.
- كار انجام شده را از شخص انجام دهنده متمایز كنید: زمانی که فرزندتان قوانین را رعایت نکرده و یا دستهگل به آب داده است؛ بهتر است او را در فهم اشتباه یاری کنید. الفاظ و القابی مانند بدذات، خنگ، کندذهن و… روح او را نشانه میگیرند. کمک کنید راه و عمل درست را بیابد و انجام دهد.
- در برخورد قاطعانه، با همسرتان هماهنگ باشید: اختلاف نظر والدین، حفرهای است که آسیبهای تربیتی از آن به خانه نفوذ میکند. بچهها نباید حس کنند خانه دو مدیر دارد که از قضا با هم اختلاف هم دارند، در این صورت با زیرکی از این مسئله سوءاستفاده میکنند. همسرتان را حمایت کنید و نقدهایی که به رفتار او دارید در غیاب فرزندان و با رعایت ادب و احترام به ایشان بگویید.
- بصیرت و خودکنترلی فرزندانتان را افزایش دهید تا مجبور نباشید مدام آنها را زیر نظر داشته باشید. مطالعه، افزایش اعتقادات دینی، مشاوره از افراد کارشناس و دورههای مختلف مدیریت رفتاری میتواند به شما کمک کند.
تمام موارد یادشده زمانی به جای حس استبداد، حس اقتدار در عین محبت را به فرزندان شما منتقل میکند که جو حاکم بر زندگی شما، جو مهر و محبت و عشق باشد. محبت باید روح حاکم بر زندگی شما باشد، تا تأثیرگذار باشد.
- همیشه با بچهها با خوشرویی رفتار کنید. آنها را با نام و القاب زیبا بخوانید و به آنها احترام بگذارید؛ آقا محمد، زهرا خانم، پسر گلم، دختر نازنینم. از فرزندتان به نیکی یاد کنید. فرزندان خود را ببوسید. کودکان را بسیار نوازش کنید. به گفتهها، درد دل و گلایههای آنها گوش گنید.
- در مورد مسائل خانه، انتخاب محل سفر، تعیین دکور منزل، حتی در انتخاب و خرید اثاث خانه با بچهها مشورت کنید؛ آنها را در خانه به رسمیت بشناسید و برایشان مسئولیت در نظر بگیرید. برای مثال یکی از پسرها مسئول خرید نان باشد، دیگری مسئول بیرون گذاشتن زبالهها باشد. گاهی برایشان هدیه تهیه کنید و از کارهای مثبت آنها تقدیر کنید. به علایق و سلایق آنها تا زمانی که از چهارچوبها عبور نکردهاند احترام بگذارید.
به طور کلی تلاش کنید، رابطه مثبتی با فرزند خود برقرار کنید و آن را حفظ نمایید. پسزمینه مقررات خود را برایش توضیح دهید. مقررات را عملی کنید و پیامدهایش را هم نشان دهید اما حواستان به احساسات و تواناییهای فرزندانتان نیز باشد. در جوی مطابق با واقعیتهای طبیعی و اجتماعی و البته پر از مهر و عطوفت برای این موارد برنامهریزی و تلاش کنید.