مدارسِ شکستخورده
ما به عنوان یک معلم، دقیقا به همان روشی تدریس میکنیم معلمهایمان سالها قبل با آن تدریس میکردند!
در بهترین حالت، با اضافه کردن چاشنی شوخی سعی خواهیم کرد در دایرهی همان روشها معلم بهتری باشیم.
وقتی نتیجه نگرفتنِ روشهای قدیمی را میبینیم چرا تغییر رویه نمیدهیم؟! چرا نهادهای تصمیمگیر تغییر رویه نمیدهند؟ چرا تجربهی موفق یکی دو مدرسهای که با طرحی نو، نگاه جدیدی به مقولهی آموزش و پرورش داشتهاند، برای دیگران بازگو نمیشود؟! البته اگر در فرآیندهای اداری پیچیده محدود نشوند و دست و پایشان را نبندند!
اگر والدین دانشآموزان و اولیای مدارس بیست سال قبل چیزی در مورد تحولات ذهنی، اهمیت سالهای اول مدرسه و محرکهای واکنشی و … نمیدانستند، آیا بعد از این همه مقالات علمی و محتوای آموزشی هم در نادانی بسر میبرند؟ یا به دنبال یادگیری نیستند؟ و یا اگر هم بدانند مدارسی برای آنها وجود ندارد!؟
همیشه قشر مرفه و تحصیلکرده با سرمایهها و دانستههایشان به فرزندان خود، آموزش نوین را هدیه میکنند ولی مردم کمتر برخوردار چطور؟ ما چه کاری برای کمک به آنها انجام دادهایم؟
به کارآمدی آزمونهایی را که از بچهها میگیریم فکر کردهایم؟ به اینکه آیا نتیجهی آنها، اطلاعاتی از ریزِ ایرادات و ضعفهای دانشآموز ارائه میکند؟ بدون فهم اینکه مشکل از کجاست چگونه پیشرفت تحصیلی را از بچهها انتظار داریم؟
راستی! به زمانِ رسیدنِ نتایج امتحانات اندیشیدهاید؟ دقیقا پیش از تعطیلات سه ماهه! آزمونی که قرار نیست ضعفها را بنمایاند و بعد معلم آن ایرادات را رفع نماید، چه فایدهای خواهد داشت؟ میلیونها پول خرج می شود، برای برگزاری امتحاناتی که خیلی دیر دادههای خود را ارائه میکنند!
دولتها برای مسائل امنیتی کشور بدون درنگ هزینه خواهند کرد! فقط کافی است باور کنیم هزینه برای آموزش نسل آینده از مهمترین مسائل امنیتی کشورهاست.