لذت داشتن کودکِ مستقل

وابستگی زیاد از حدّ فرزندان به والدین باعث ایجاد ضعفهایی همچون: روحیهی ضعیف و شکننده، عقب افتادن بلوغ و مسئولیتگریزی یا عدم موفقیت در روابط اجتماعی، خواهد شد. از جمله ویژگیهای اصلی وابستگیِ فرزندان، اتکای افراطی او به افراد دیگر برای پاسخ به نیازِ تأییدشدن توسط آنهاست.
وابستگیِ افراطی باعث زودرنجی در کودکان میشود. تحقیقات نشان میدهد که وابستگی در خانوادهها آغاز میشود و از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردد! این ویژگی از رشد و توسعه افراد سالم و ایجاد عملکردِ مستقل در آنها جلوگیری میکند. هنگامی که والدین وابسته به فرزندشان هستند، انعکاس این رفتار به فرزندانشان نیز منتقل میشود، مگر اینکه آگاهانه تلاش کنند تا به شیوه های سالم و رعایت فاصلهی احساسیِ صحیح با فرزندانشان تعامل داشته باشند.
مشکل اینجاست که وابستگی نیز مانند اعتیاد با انکار همراه میشود. برخی از علائم اصلی وابستگی شدید، عبارتند از:
- تمرکز بیش از حد بر روی کسی یا چیزی
- اعتماد به نفس پایین
- قاطع نبودن در تعامل اجتماعی
- انکار یا بیارزش کردن نیازها، احساسات و آرزوها
- تمایل به کنترلگری
کودکان یاد میگیرند که چگونه خود، نیازها و احساساتشان را از طریق تعامل با والدینشان شناسایی و ارزشگذاری کرده، همچنین برای برقراری ارتباط تلاش کنند. بنابراین، چگونگی برقراری ارتباط شما با فرزندانتان در شکلگیری هویت آنها بسیار مهم و حیاتی است و تا حدود زیادی تعیین میکند که چقدر نیاز به احساس اعتماد به نفس و عزت نفس آنها تامین شود. شما باید سعی کنید تا با انجام اقدامات پیشگیرانهای باعث بهبود عزت نفس و ارتباطات فرزندانتان شوید. در اینجا هفت راهکار کلیدی برای رشد فرزندانِ خود به افرادی مستقل را به شما پیشنهاد میکنیم:
- به او اجازه بیان افکار و احساساتش را بدهید.
یکی از ویژگیهای اصلی خانوادهها و سازمانهای سالم، حتی کشورها، آزادی در بیانِ افکار و مشاهدات است. حفظ اسرار و ایجاد قوانین “بدون صحبت” در خانوادههای ناکارآمد رایج است. به عنوان مثال، به کودکان گفته میشود که به لنگیدن مادربزرگ یا نوشیدن بابا اشارهای نکنند. این امر به کودکان میآموزد که ترس داشته باشند و به ادراکات خود و خودشان شک کنند. کودکان به طور طبیعی در مورد همه چیز کنجکاو هستند. کنجکاوی نشان از سالم بودن است و باید او را تشویق کنیم، نه سرکوب!
- برای فرزندانتان احترام قائل شوید.
احترام گذاشتن به این معنی است که شما به صحبت کردن آنها گوش کنید و آنها را جدی بگیرید تا ترغیب شوند که ارتباط برقرار کنند؛ این باعث میشود خود را بهتر بشناسند و حس کنند آنچه که فکر میکنند، با ارزش است. لازم نیست با آنچه میگویند حتما موافق باشید، اما گوش دادن به آنها نشان میدهد که به آنها احترام میگذارید. با حسن نیت با فرزندانتان صحبت کنید. از انتقاد تند و پرخاشگری که برای اعتماد به نفسِ کودک مخرب است اجتناب کنید. شما میتوانید محدودیتهایی را تعیین کنید و پیامدهای منفی رفتاری را که دوست نداريد بدون نام بردن از واقعه، توضيح دهيد، مانند: « تنها غذا خوردن کار خوبی نیست، باید در هنگام پهن شدن سفره، همهی اعضا خانواده برای صرف غذا جمع شوند.» به جاي اينکه « تو خیلی کار زشتی میکنی که هنگام صرف غذا در اتاقت میمانی!» وقتی با فرزندتان با احترام رفتار میکنید، آنها نیز با دیگران با احترام رفتار میکنند و در روابط آینده نیز همین انتظار را دارند.
- احساسات فرزندانتان را بپذیرند.
بسیاری از والدین که اجازه ابراز خشم، شکایت، احساس غم، و یا حتی هیجان زدگی را نمیدهند؛ فرزندانشان یاد گرفتند که احساساتشان را سرکوب کنند. این امر در روابط بزرگسالی آنها مشکل ساز خواهد شد و حتی میتواند منجر به افسردگی شود. والدین، اغلب با نیت خوب، میگویند: «احساس غم نکنید، [یا حسادت نکنید و غیره]» یا «صدایتان را بلند نکنید.» اجازه دادن به کودکان برای ابراز احساسات خود، رشد سالم را فراهم میکند. احساسات نه منطقی هستند و نه شما باید آنها را “تعمیر” کنید. در عوض، به فرزندانتان آرامش خاطر دهید و به آنها اطلاع دهید که آنها را دوست دارید، به جای اینکه سعی کنید آنها را از ابراز احساسشان منع کنید. با این حال بیان احساسات به این معنا نیست که باید آزاد باشد که به آنها عمل کند. به عنوان مثال، کودک شما میتواند از دست خواهرش عصبانی باشد، اما نباید فکر کند ضربه زدن به او نیز اشکالی ندارد!
- به حریم خصوصی فرزندانتان احترام بگذارید.
احترام به افکار و احساسات فرزندانتان راهی برای احترام به حریمهای شخصی آنهاست. سوء استفاده لفظی و جسمی، حریم شخصی آنها را از بین میبرد، مانند لمس ناخواسته و به زور بوسیده شدن! علاوه بر این، باید به اموال، فضا و وسایل خصوصی کودکان احترام گذاشته شود. خواندن نامه یا دفتر خاطرات آنها یا صحبت کردن با دوستانشان در پشت سرشان، قطعاً خارج از دایرهی احترام است. این امر همچنین شامل غلغلک دادن کودک یا در آغوش گرفتن آنها به نحوی که فراتر از سطح تحمل و راحتی آنهاست، میشود.
- به کودکان اجازه تصمیم گیری، مسئولیت پذیری و استقلال متناسب با سن را بدهید.
کودکان در یادگیری چگونگی حل مشکل و تصمیمگیری به حمایت نیاز دارند. پدر و مادر معمولا در مواجه با این مسئله یا افراط میکنند یا تفریط. برخی از کودکان ممکن است مسئولیتهای بزرگسالان را بیش از حد خودشان به عهده بگیرند که در این صورت هرگز یاد نمیگیرند که به کسی تکیه کنند. برخی دیگر از کودکان نیز آنچنان کنترل و محدود میشوند که در نهایت در انجام کار وابسته میشوند و یاد نمیگیرند که انتخابهای خودشان را انجام دهند، در حالی که به برخی دیگر آزادی نامحدود بدون راهنمایی داده میشود.
کودکان در برابر کنترلشدن مقاومت میکنند زیرا به دنبال کنترل کردن هستند. البته استقلال را نباید با سرکش بودن اشتباه گرفت. هنگامی که آنها آماده آزمایش بالهای خود هستند، به راهنمایی نیاز دارند تا به آنها کمک کنند تا تصمیمات خود را آزادانه بگیرند و همچنین از اشتباهات خود درس بگیرند.
- قوانین و مجازات های معقول، قابل پیش بینی و محترمانه داشته باشید.
فرزندان وابسته اغلب در خانههایی بزرگ میشوند که یا هیچ قانونی وجود ندارد و یا قوانین خشن، سفت و سخت، یا ناهماهنگ و خودسرانه هستند. کودکان به محیطی امن، قابل پیشبینی و عادلانه نیاز دارند. هنگامی که قوانین و مجازاتها خودسرانه، خشن یا ناهماهنگ باشند، به جای یادگیری از اشتباهات، کودکان عصبانی و مضطرب میشوند و میفهمند که به والدین و دیگران بیاعتماد شوند. قوانین باید صریح و سازگار باشند به جای آنکه بر پایهی احساسات لحظهای باشند و والدین باید در اجرای آن متحد باشند. قوانین را برای کودکانِ بزرگتر توضیح دهید، به آنها اجازه دهید که شما را زیر سوال ببرند. تحقیقات نشان داده است که تنبیه فیزیکی میتواند منجر به مشکلات عاطفی در بزرگسالی شود.
7.به کودکِ خود، محبت بیش از اندازه نداشته باشیم.
شما نباید به آنها عشق و محبت و درک بیش از حد داشته باشید، چراکه اين رویکرد تربیت آنها را دچار اختلال میکند. برخی از والدین از دادن هدایا استفاده میکنند یا محدودیتهایی را برای نشان دادن عشق تعیین نمیکنند و از اقتدار در رفتار با فرزندانشان پرهیز میکنند، اما این جایگزینی برای همدلی و محبت نیست!
وابستگی یا مستقل بودن کودکِ ما، تا حد زیادی متاثر از نوع رفتار و چگونگی برقراری ارتباط و تعاملِ خودمان با آنها یا با دیگر اعضای خانواده است. این روابط باید به گونهای باشد که محیط خانه را به محیطی امن برای رشد کودکانی سالم به بزرگسالانی بااقتدار، با اعتماد به نفس و دوستداشتنی تبدیل کند. وضع قوانینِ مناسب، همچنین برنامهریزی و مدیریت نظم در خانواده میتواند ما را در ایجاد چنین محیطی کمک کند.