طاووسِ ایران
در تعریف نژادپرستی گفتهاند: نوعی پیشداوری و تبعیض است، که متمرکز بر تفاوتهای نژادی حاصل از تفاوتهای ظاهری و جسمی و یا تفاوتهای فرهنگی حاصل از زبان، آداب و رسوم، دین، تاریخ و امثال آن میباشد. نژادپرستی را اگر تنها منحصر در تبعیض مبتنی بر رنگ پوست بدانیم، اشتباه کردهایم. چنانچه در مقدمه گذشت، هر تفاوت فرهنگیای میتواند کشتزار نژادپرستی باشد؛ رفتاری که زنندگیاش از بدیهیات است.
اما برای کشورمان ایران، که از متنوعترین سرزمینها از حیث فرهنگی است، این موضوع اهمیت بیشتری پیدا میکند. چه بسا اگر هر کدام از ما در رفتارهای روزمرهی خودمان هم دقیق شویم، مصداقهایی از نژادپرستی را چه از جنس لطیفهای قومیتی و یا ابراز عقیده و تفکری تبعیضآمیز، نظاره کنیم.
این مقاله ، در کنار تمام عوامل شکلگیری شخصیت فرزندانمان و جامعه، و به تبع، ایجاد یا عدم ظهور ویژگیهای منفیای چون نژادپرستی، مشخصا به تاثیر و کارکرد نظام آموزشی و محوریت معلم در این موضوع میپردازد.
درک تفاوتها، یک وظیفهی آموزشی برای خانواده، جامعه و مدرسه است. این همان چیزی است که به معنای رشد در یک جامعهی چندفرهنگی و در یک دنیای چندفرهنگی شناخته میشود. اما رشد و آموزش چندفرهنگی چیست و نیاز به چه مسائلی دارد؟
در قدم اول به عنوان معلم یا مسئول آموزش فرزندان، در زمینهی محتوا باید اطمینان حاصل کنیم که فضای آموزشی، تصاویر مثبت و مختلطی را از گروههای قومی گوناگون عرضه میکند. این کار را با نشان دادن اطلاعات، تصاویر یا فیلمهای حاوی اطلاعاتی که تنوع نژادی، قومی و مذهبی را در جامعه به تصویر میکشند انجام دهیم.
در ادامه، برای شناخت مهارتهای آموزش چندفرهنگی، خواندن چند تجربه از معلمان که در تحقیق جامع “آموزش چندفرهنگی در مدارس؛ تأملی در تجربۀ ایدهآل معلمان موفق“1 به آنها اشاره شده، چشمانداز بهتری ازین روش به ما ارائه میدهد:
– «برخی از اعتقادات مرسوم اشتباه که در پیرامون استفاده از زبان بومی – محلی است را کنار گذاشتهام. از مشارکت والدین به خصوص آنهایی که از گروههای قومی و نژادی اقلیت محسوب میشوند استفاده میکنم. مشارکت والدین و جامعه، یک فرآیند فعال است که ترغیب میکند، پشتیبانی میکند و فرصتهایی را برای اصلاح یادگیری دانشآموزان فراهم میآورد».
– «خانوادهها بخش لاینفک فرآیند یادگیری در کلاس من محسوب میشوند. از جمله فعالیتهایی که انجام میدهم، شرح حالهای انتقادی از سوی دانشآموزان و شرح حال شفاهی از طرف خانوادههایشان است که از بخشهای مهم یک برنامهی درسی چندفرهنگی ست».
– «برای اینکه دچار درک قالببندی شده از خود واقعی دانشآموز نشوم، بیرون از مدرسه وقت میگذارم و در اجتماعاتی که شاگردانم از آنجا آمدهاند حضور مییابم. همین طور به اجتماعات و فعالیتهای روزانه در طول مدرسه در مکانهایی ورای کلاس خود توجه میکنم. به نظر من برای این اطلاعات دست اول هیچ جایگزینی وجود ندارد».
– «دانشآموزان کلاس من زبان و دانش تاریخی و فرهنگی خود را توسعه میدهند. این امر با گروهبندی و عضویت آنها در گروههای چندهویتی (با اختلاف در نژاد، قومیت، جنسیت، ملیت، زبان، مذهب، وضعیت اجتماعی اقتصادی) امکانپذیر است».
نتایج پژوهشها نشان میدهد که معلمان موفق در آموزش چندفرهنگی بر این باورند که مطالعهی تجربیات گروههای قومی و فرهنگی نباید فرآیند رقابت باشد. نباید مؤید این واقعیت باشد که هر گروه قومی یا فرهنگی در زمینهی استعداد و ثروت یا ناتوانی و ضعف دارای حق انحصاری است، بلکه باید بیانگر این واقعیت باشد که هر فرد و هر گروه قومی دارای ارزش و منزلت است. به دانشآموزان باید یاد داده شود که افراد تمام گروههای قومی مشخصات و نیازهای مشترکی دارند، هرچند ممکن است از برخی موقعیتهای اجتماعی بهشکل متفاوت تأثیر پذیرفته باشند و از شیوههای متفاوتی برای برآوردن نیازها و تحقق اهداف خود استفاده کنند. و آنچه مهم است، همدلی با یکدیگر است. بررسیها حاکی از آن است که معلمان موفق در آموزش چندفرهنگی از تعصبها و پیشداوریهای خود مطلع هستند و سعی در کنترل آن دارند. آنها در سازماندهی فرصتهای یادگیری کلاس درس، بهجای استفاده از تحلیل تک-دیدگاهی از دیدگاه چند گروه قومی و فرهنگی استفاده میکنند. این روش به دانشآموزان کمک میکند تا شباهتهای ظریف و زندگی وابسته به هم اعضای گروههای قومی مختلف را مشاهده کنند، مفهوم جامعیت را در ارتباط با گروههای قومی مطالعه کنند و مشاهده کنند که تمام گروهها و اقوام تا چه اندازه در تمام جنبههای جامعه مشارکت دارند. برای مثال آنها با مطالعهی فرهنگها، تنوع زبانی را به رسمیت خواهند شناخت و از این نگرش، که تمام زبانها و لهجهها، سیستمهای ارتباطی معتبری برای برخی گروهها و برای برخی اهداف هستند، حمایت خواهند کرد. در روند آموزش، ایجاد فضای تعاملی بین دانشآموزان برای طرح سوالات و همچنین مشارکت گرفتن از والدین از فرهنگهای مختلف برای پیشبرد برنامهی تربیتی، بسیار اساسی خواهد بود. مطالعات میدانی از قبیل بازدید از موزهها و فرهنگ و جغرافیاهای متنوع نیز مهم به نظر میرسد. در پایان، آنچه ضروری است آن است که خودمان و فرزندان و دانشآموزانمان این واقعیت را درک کنیم و به آن ایمان بیاوریم، که هر انسانی، جدای از قومیت و فرهنگ و رنگ پوستش، انسان است و به اندازهی ما سهم از زندگی دارد، و این طرز تفکر، رویا و اعتقادی بشری است که برای دستیابی به آن، هر کس باید به سهم توان خود قدمی بردارد.