دست گیری به جای مچ گیری!
فرض کنید روزی فرزندتان در حین بازی، به طور اتفاقی یکی از وسایل خانه را میشکند و با چهرهای نگران به شما میگوید چه کرده است. و یا در پایان یک روز درباره مسائل درسی با شما صحبت میکند که شما متوجه میشوید معلم کلاسشان او را بسیار دعوا کرده که چرا نمره لازم در امتحان را کسب نکرده است. و یا حتی به شما می گوید دیروز عصر وقتی با دوستان خود در حیاط منزل، مشغول بازی بودند، به پیشنهاد یکی از دوستانش زنگ همسایهها را میزدند و فرار میکردند و حالا احساس ناراحتی میکند…. این موارد صرفا بخشی از اشتباهات احتمالی است که ممکن است فرزندان با والدین خود در میان بگذارند. در چنین شرایطی چه باید بکنیم؟
هر انسانی در معرض انجام اشتباهات و مشکلاتی است. نباید ایدهآلگرا باشیم بلکه قبول کنیم فرزندان ما نیز در دوره کودکی و نوجوانی، ناگزیر دچار اشتباهات و مشکلاتی میشوند که برای عبور از آنها و حلوفصلشان، نیازمند یاری دیگران خصوصا والدین خود میباشند. این مشکلات ممکن است توسط خود فرزند مطرح شود و یا والدین از رفتارهای او، متوجه مسئلهای شوند. بهنظر شما نوع مواجهه والدین با فرزندان در چنین موقعیتهایی باید چگونه باشد؟ چه میزان همدردی لازم است؟ آیا باید فرزند را به خاطر اشتباهش سرزنش کرد؟ آیا تنبیه روش مناسبی برای رفع اشتباهات فرزندان میباشد؟ حد مناسب تشویق و تنبیه چقدر است؟ اعتماد دو طرفه بین والدین و فرزندان چقدر ضروری است؟ جلب اعتماد فرزندان در چنین مواقعی چقدر مهم است؟ سوالاتی از این جنس از جمله سوالاتی است که باید مورد بررسی قرار گیرند…
شنونده خوبی باشیم
دکتر دن فونتنل در کتاب کلیدهای رفتاری با نوجوانان، از عامل بسیاری مهمی به نام “چگونگی گوش دادن به نوجوانان و درک آنها” یاد میکند. دکتر دن فونتنل معتقد است ما باید حواسمان باشد به فرزندان خود فرصت سخن گفتن بدهیم و روی گفتههایشان دقت کنیم. اگر مدام سرمان به کار مشغول باشد و فرزندان فرصتی برای صحبت پیدا نکنند، بدیهی است آنان از گفتن اشتباهی که مرتکب شدهاند و گفتگو برای مشورت خواستن جهت رفع اشتباهشان، صرف نظر خواهند کرد. در کتاب نام برده ذکر میشود که هیچ کس تمایل ندارد با افرادی که به او بیتوجه هستند گفتگو کند. بنابراین چنانچه فرزند شما احساس کند به او توجه کافی و لازم را ندارید، احتمالا با شما به صحبت ننشیند… پس با حوصله، روی گشاده و دقت تمام، شنونده خوبی برای فرزندان باشیم.
همدلی کنیم؛ سرزنش ممنوع!
گلن استنهاوس، روانشناس کودک، در کتاب کلیدهای پرورش اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان ذکر میکند همچنان که باید شنونده خوبی برای فرزندان باشیم، چند قاعده را نباید از یاد ببریم؛
- احساسی را که در پس حرفهای او پنهان است شناسایی کنیم.
- بر روی آن احساس تمرکز کنیم.
- درحالیکه با کودک گفتگو میکنیم احساس شناسایی شده را دنبال کنیم.
در واقع باید سعی کنیم فرزند خود را درک کنیم و در پی ریشههای اشتباهش باشیم. فرض کنید فرزندتان به شما به عنوان یک مادر میگوید امروز در یکی از آزمونهای مدرسه نمره بسیار پایینی گرفته و معلم او را دعوا کرده است. بهتر است به جای اینکه بگوییم “مگه نگفتم بشین دَرست رو بخون؟! بذار بابات بیاد میدونم چیکار کنم…”، از جملاتی دیگر استفاده کنیم. مثلا اینگونه گفتگو را آغاز کنیم که “احتمالا معلم از دستت خیلی ناراحت بوده که دعوات کرده. چرا ناراحت بوده؟” و کودک ادامه میدهد “نمیدونم شاید به خاطر اینکه نمره من خوب نشد.” مادر که توانسته فرزند را با خود همراه کند میپرسد “اشکالی نداره. حتما دفعه بعدی نمره بهتری میگیری. ولی خب بنظرت چرا نمره خوبی نگرفتی؟” و… این گفتگو تا جایی ادامه پیدا میکند که مادر بدون خشونت و تندمزاجی، قدم به قدم با فرزند خود مشکل را ریشهیابی میکند. بدینگونه ما به عنوان والدین در اولین گام جبهه کاملا منفی و مخالف در برابر اشتباه فرزند نگرفتهایم و سپس میتوانیم علت این اشتباه را بفهمیم و در ضمن، خود فرزند هم راحتتر صحبت میکند و بیشک احساس میکند به جای دعوا کردن او، واقعا قصد کمک کردن به او را داریم.
سرزنش کردن دردی را دعوا نمیکند جز اینکه فرصت گفتگوهای آینده را نیز میسوزاند. فرض کنیم فرزندتان به شما میگوید حدود یک ماهی است که خوب نمیتواند ببیند و احتمالا چشمش ضعیف شده است. نباید او را به دلیل ضعف چشمش سرزنش کنید. به طور مثال نباید گفته شود “مگه نگفتم اینقدر با کامپیوتر بازی نکن. بیا؛ این هم نتیجه اش. از فردا بازی ممنوع!”. وقتی با چنین ادبیاتی صحبت کنید، اگر مشکل دیگری هم برای فرزندتان رخ دهد، چنانچه احساس کند قرار است منافعش به خطر بیفتد و مثلا دیگر شما اجازه بازی به او نمیدهید، شما را در جریان امور نخواهد گذاشت. و یا مثلا نباید او را بیش از حد تحقیر کنید که “چرا زودتر به من نگفتی چشمت ضعیف شده؟ مگه زبون نداری بچه؟! الآن باید بفهمم چشمت ضعیفه؟…” بعد از این صحبتها احتمالا فرزندتان از ترس تحقیر شدن و اینکه او را دعوا خواهید کرد، شما را دیگر در جریان اختلالات جسمیاش نخواهد گذاشت… پس بهتر است از سرزنش کردن که بار منفی دارد و موجب کدورت فرزندان نیز میشود فاصله بگیریم.
همفکری و رسیدن به راهحل
واقعا قصدمان کمک به فرزندان باشد. اصطلاحا دستگیری کنیم نه مچگیری. بهتر است بعد از متوجه شدن اشتباهات فرزندمان، به جای زخم زبان و سرزنش، در پی علتهای اشتباه رخ داده باشیم و کمک کنیم اشتباهش را جبران کند. مثلا اگر نمره آزمون یکی از دروس مطلوب نشده از او بخواهیم عواملی که موجب شده نتواند در آزمون موفق شود را بگوید و یا فهرست کند. سپس با او بنشینیم و درباره تک تک عاملها گفتگو و همفکری کنیم. ممکن است متوجه شویم یکی از عاملها تغذیه نامناسب او قبل و حین آزمون بوده است و یا درس مورد نظر را صرفا شب امتحان مطالعه کرده است. با فرزند خود برنامهریزی می کنیم که اگر دفعه بعدی آزمون داشت، چند روز زودتر شروع به مطالعه کند، شب قبل آزمون به موقع بخواهد و تغذیهاش هم اصلاح گردد. اینگونه اشتباهِ رخ داده حل خواهد شد و با کمک والدین فرزند نتیجه مناسبی کسب خواهد نمود.
حواسمان باشد اگر نسبت به اشتباهات فرزندان واکنش درست و به جایی نداشته باشیم، بذر بیاعتمادی و کدورت را در دل آنان کاشتهایم. سعی کنیم در کنار فرزندان در فضایی آرام و پر از صمیمیت، برای آنان همراه و همدل باشیم و قصدمان به جای مچگیری، دستگیری باشد و آنان را در جهت جبران اشتباهاتشان هدایت کنیم.