انتخابِ «رشتهی همدلی»
دیوار کج کنکور امسال هم بالاخره بر سرمان آوار شد و فرو ریخت. اما آنقدرها هم که فکر میکردیم بعدش خوشی و راحتی و آسایش نبود. نه برای بچهها، نه برای مشاوران و نه برای خانوادهها. بچه ها فکر می کردند بعد از کنکور دیگر آزاد می شوند و یک چک لیست تفریحات است که هر هفته بخشی از آن تیک میخورد و کلی شادی و نشاط است که مستقیما وارد رگهایشان می شود. خانوادهها هم حسشان این بود که بعد از کنکور بار عظیم درس خواندن فرزندشان را روی زمین خواهند گذاشت و دیگر پیگیریهای سابق نیازی نیست البته اندکی هم اضطراب نتیجه وجود دارد که خُب قابل تحمل است. از طرفی همه یک ماهی را برای استراحت کنار گذاشته بودند تا اندکی نفس تازه کنند. اما به محض اعلام نتایج کنکور، عیشها منقص میشود و مرحلهای جدید در زندگی رقم میخورد. دعوای والدین و فرزندان عرصه را بر همه تیره و تار میکند:
– تو مگه نگفتی خوب دادی؟ هِی بهت گفتم درس بخون اما گوش ندادی. بیا اینم عاقبت درس خوندن شما!
– من چطور سرم رو توی فامیل بالا بگیرم؟
– اگر روت میشه خودت رتبهات رو به فامیل بگو
– حالا با این رتبه کجا می تونی قبول بشی؟
– با این دست گلی که تو به آب دادی دانشگاه دولتی نمیتونی ثبت نام کنی، منم پول دانشگاه آزاد و غیر انتفاعی ندارم که بهت بدم.
اینهای گزیده گفتگوهای میان والدین و فرزندانشان است که البته یکی از صد هزار است. اما نکتهای که باید بدانیم این است که به قول قدیمیها “آب رفته را نمیتوان به جوب باز گرداند” و نه تنها فایدهای در این گونه مکالمات نیست بلکه جز دور شدن بچه ها از والدین و ایجاد سردی در روابط هیچ عایدی نخواهد داشت.
همه ما باید به این نکته خوب توجه کنیم که الآن و در این شرایط وقت اثبات حقانیت هیچ کدام از ما نیست ( باز هم میگویم که منظورم از ما: منِ مشاور، شمای والدین و دانش آموزانید). الآن وقت جبران همه تلخیهای گذشته است. اگر والدین از فرزندشان دور بودند، اکنون وقت آن است که با انتقال آرامش و حس خوب به فرزندشان ثابت کنند همیشه حامی او هستند حتی در سختی ها. اگر دانش آموزی از والدینش دور است، اکنون فرصت طلایی تکیه کردن به گرمای حمایت والدین است. اما این کار چگونه ممکن است؟ چند جمله ساده را باهم مرور کنیم تا به راحتی بتوانیم این تهدید را به فرصت کنیم.
– دخترم/ پسرم، این اتفاق افتاد، من میدونم اگر قرار باشه کسی ناراحت باشه، تو از همه ناراحت تری بابت نتیجهای که دوست داشتی بگیری اما نشد! ولی یادت باشه، اون چیزی که الآن مهمه اینه که بازی هنوز تموم نشده و از الآن رقابت واقعی تر شده. تو میتونی برای فوق لیسانس تلاش کنی و رشته و دانشگاه دلخواهت رو اونجا انتخاب کنی.
– رتبه خوب کنکور مثل ارث پدریه! اگر داشته باشی به این معنی نیست که حتما آیندهات تضمینه، یا اگر نداشته باشی به این معنی نیست که دیگه بیچاره شدی و هیچ کاری نمیتونی بکنی. این یه موقعیت بود که از دستمون رفته ولی هنوز هم وقت داریم.
نکته بسیار مهمی که باید به والدین متذکر شوم این است که تصمیم گیری سالم در بستر فضایی رخ می دهد که هیجانات به حداقل خودش رسیده باشد.
اما یک نکته ضروری در این مرحله به ذهن میرسد و آن این است که اگر مرحله ایجاد حس امنیت ( مرحله فوق ) را به خوبی پشت سر بگذاریم. وارد مرحله جدیدی میشویم و آن هم مرحله انتخاب رشته است که خودش پر از التهاب و نوسانات هیجانی است.
آنچه در این مرحله با آن مواجه هستیم احتمالا به این شرح است:
- اختلاف سلیقه در انتخاب رشته
- نداشتن دانش و آگاهی از بسیاری از رشته و داشتن تصورات موهوم نسبت به یکسری از رشتههای پر آوازه
- عدم آگاهی از آینده شغلی رشتهها
- ندانستن علایق و زمینههای توانمندی دانشآموزان
همه این 5 مورد منشا اختلافی جدید در خانواده بر سر انتخاب رشته است. اما موضوعی مهم تر از اینها هم مطرح است و آن این است که تا کنون ما والدین برای فرزندانمان تصمیم گرفتهایم و اکنون این نهاد قدرت در یک مرحله حیاتی از زندگی فرزندمان و یکجا به عهده او واگذار شده است و او میخواهد پاسخ تمام استقلال نداشتنهایش را یکجا به ما بدهد و بزرگ شدنش را به ما رخ ما بکشد، در حالیکه هنوز شاید به بلوغ کافی در حوزههای مهم تصمیم گیری نرسیده باشد. فرض کنید که توانستیم 5 مورد بالا را مدیریت کنیم و به سلامت از آن عبور کنیم، حال اب این یکی چه کنیم؟
برای فهم بهتر راه حل، اصل موضوع را از زاویه ای دیگر نگاه کنیم: تقویت مهارت تصمیم گیری در فرزندان. در این مهارت آنچه به عنوان خط قرمز تربیتی مطرح است فهم این است که
اول: ما باید بدانیم هر انتخابی پیامد های خاص و منحصر به فرد خودش را به دنبال خواهد داشت و یا به زبان ساده تر ما بر مبنای تنایج و یا پیامدها، انتخابهایمان را انجام می دهیم.
دوم: مسئولیت پیامدهای اتنخاب به عهده انتخابگر است و نمیتوان این بار را بر دوش دیگری منتقل کرد.
با توجه به این دو خط قرمز به سراغ انتخاب رشته می رویم. با توجه به خط قرمز دوم ما باید تمام تلاشمان را بکنیم که برای فرزندانمان تصمیم سازی نکنیم و تلاش کنیم که صرفا به حوزههای مورد نظر او نور بتابانیم تا در پرتو روشنی فکر ما تصمیم بگیرد و نه اینکه ما برایش تصمیم بگیریم. چرا که اگر روزی نسبت به انتخابش دلسرد شد دیگر نمیتواند با فرافکنی زیر میز بازی بزند و ما را به تحمیل انتخاب متهم کند. از سوی دیگر باید تلاش کنیم تا او خودش و رشتههای مختلف را بشناسد تا بتواند مطابق با ترجیحاتش تصمیم بگیرد ( خط قرمز اول در مهارت تصمیم گیری).
نکته مهم دیگر اینکه اگر بتوانیم حس مسئولیت را در فرایند انتخاب به فرزندمان منتقل کنیم، او را در مقابل سختی های ابتدای ورود به دانشگاه واکسینه کردهایم.
البته این را هم باید به یاد داشته باشیم که مشاوره و انتخاب رشته به جهت اینکه با روحیات و ظرفیتهای دانشآموزانمان بسیار درهم تنیده است، موضوعی تخصصی است و باید از شتابزدگی و هیجان در آن پرهیز کرد.